صفحه شخصی اختر قلی زاده   
 
نام و نام خانوادگی: اختر قلی زاده
استان: آذربایجان غربی - شهرستان: ارومیه
رشته: کارشناسی عمران - پایه نظام مهندسی: دو
شغل:  کارشناس محاسب و مترور در معاونت فنی و عمرانی شهرداری
شماره نظام مهندسی:  14-300-01343
تاریخ عضویت:  1389/01/23
 روزنوشت ها    
 

 نوشته ای بسیار زیبا از ارما بومبک بخش عمومی

11

Erma Fiste در ۲۱ فوریه ۱۹۲۷ Bellbrook ، اوهایو به دنیا آمد.
و در ۲۲ آوریل ۱۹۹۶ در ۶۹ سالگی در شهر سانفرانسیسکو ایالت کالیفرنیا درگذشت .
همسر او بیل بومبک و فرزندانش بتسی ، اندرو ، متی
از ایشان کتابها و مقالات و نوشته های زیادی بیادگار مانده که نوشته زیر یکی از زیباترِین آنهاست .


اگر می توانستم یک بار دیگر به دنیا بیایم کمتر حرف می زدم و بیشتر گوش می کردم

دوستانم را برای صرف غذا به خانه دعوت می کردم، حتی اگر فرش خانه ام کثیف و لکه دار بود و یا کاناپه ام ساییده و فرسوده شده ...

در سالن پذیرایی ام ذرت بو داده می جویدم و اگر کسی می خواست که آتش شومینه را روشن کند نگران کثیفی خانه ام نمی شدم ...

پای صحبتهای پدر بزرگم می نشستم تا خاطرات جوانی اش را برایم تعریف کند و در یک شب زیبای تابستانی پنجره های اتاق را نمی بستم تا آرایش موهایم به هم نخورد ...

شمع هایی که به شکل گل رز هستند و مدتها بر روی میز جا خوش کرده اند را روشن می کردم و به نور زیبای آنها خیره می شدم ...

با فرزندانم بر روی چمن می نشستم بدون آنکه نگران لکه های سبزی شوم که بر روی لباسم نقش می بندند...

با تماشای تلویزیون کمتر اشک می ریختم و قهقهه خنده سر می دادم و با دیدن زندگی بیشتر می خندیدم...

هر وقت که احساس کسالت می کردم در رختخواب می ماندم و از اینکه آن روز را کار نکردم فکر نمی کردم که دنیا به آخر رسیده است ...

هرگز چیزی را نمی خریدم فقط به این خاطر که به آن احتیاج دارم و یا اینکه ضمانت آن بیشتر است ...

به جای آنکه بی صبرانه در انتظار پایان نه ماه بارداری بمانم هر لحظه از این دوران را می بلعیدم؛ چرا که شانس این را داشته ام که بهترین موجود جهان را در وجودم پرورش دهم و معجزه خداوند را به نمایش بگذارم ...

وقتی که فرزندانم با شور و حرارت مرا در آغوش می کشیدند هرگز به آنها نمی گفتم: بسه دیگه حالا برو پیش از غذا خوردن دستهایت را بشور ، بلکه به آنها می گفتم دوستتان دارم!

اما اگر شانس یک زندگی دوباره به من داده می شد هر دقیقه آن را متوقف می کردم ، آن را به دقت می دیدم ، به آن حیات می دادم و هرگز آن را پس نمی دادم ...

شنبه 3 دی 1390 ساعت 10:39  
 نظرات    
 
نعیم انزلی 13:12 شنبه 3 دی 1390
1
 نعیم انزلی
ممنون خیلی زیبا بود.
مائده علیشاهی 18:36 شنبه 3 دی 1390
2
 مائده علیشاهی
هر آنچه از دل برآید بر دل نشیند...
امیر یاشار فیلا 20:27 شنبه 3 دی 1390
3
 امیر یاشار فیلا


به روزگار عزیزان که روزگار عزیز
دریغ باشد بی دوستان به سر بردن

(سعدی شیرین‌گفتار)


به خاطر این یادآوری به‌هنگام،
از شما سپاسگزارم سرکارخانم.
مطلب کیانی زاد 00:38 یکشنبه 4 دی 1390
1
 مطلب کیانی زاد
تاثیر گذار بود ممنونم ...
احد آمالی 09:20 یکشنبه 4 دی 1390
2
 احد آمالی
ممنون
یک چنین مطالبی رو که می خونیم تحت تاثیر قرار میگیریم ولی چند ساعت بعد یادمون میره و روز از نو . . .
نوشین عشقی 09:38 یکشنبه 4 دی 1390
1
 نوشین  عشقی
خیلی قشنگ بود
مرسی
عادل گودرزی 12:53 یکشنبه 4 دی 1390
0
 عادل گودرزی
ممنون، منم سعی میکنم قبل از مرگم به این جملات زیبا فکر کنم ;)
نازنین بهشتی 14:16 یکشنبه 4 دی 1390
0
 نازنین بهشتی
با آقای امالی موافقم
کاش بتونیم اینجور مطالبو همیشه توی ذهنمون داشته باشیم
سروش احمدی 00:29 سه شنبه 6 دی 1390
0
 سروش احمدی
بسیار زیبا بود، درس و پندی دارد که گنجی است!
ممنون
معصومه السادات میرافضلی 08:15 سه شنبه 6 دی 1390
0
 معصومه السادات  میرافضلی
بسیار زیبا ممنون
بهنام مکسایی 20:49 سه شنبه 6 دی 1390
0
 بهنام مکسایی
ممنون زیبا بود.امید وارم که بتونم از وقتی که خدا در اختیارم گذاشته خوب استفاده بکنم.